روز آنلاین - RoozOnline.net

سرچشمه های فرهنگی شعارها

دو- چیستی ریشه هایی به آفتاب می رسند ودر شعارهای “انقلاب مهسا” شعله می کشند،چگونه باید شناخت؟ تفاوت بسیار ظریفی میان «شعارها» و « گزین؜گویه ؜ها»، «ضرب؜المثل؜ ها»، «کنایه ؜ها» و دیگر انواع ادبی از یک سوی و «شعارها» از سوی دیگر وجود دارد. 


نشانه ؜شناسی شعارهای خیزش مردمی ایران – ۲



دریافتن چیستی شعارها، به واشکافی بهتر زمینه‌های سیاسی یاری می؜رساند که انگیزه ؜ی گروه‌ها و شهروندان ناخشنودی را فراهم آورده؜ که برای بازنمود این ناخرسندی در تنگنای اجتماعی-سیاسی این شعارها را پرداخته و از آنان چون ابزاری برای این پیکار بهره می؜برند. پیش از پرداختن به درونمایه؜ ی شعارها، فشرده ؜ای در تعریف این ابزار بیانی-بلاغی ارائه می؜شود تا ویژگی شعار – آن هم از دید زبان‌شناختی– در مقام یک گونه؜ ی ادبی در مقایسه دیگر ساخت‌های بلاغی برجسته شود. ما به هنگام خواندن شعارها با طیفی از اصطلاحات ادبی مانند امثال و حکم، ضرب‌المثل ، گزین؜گویه، ایهام، کنایه و تعریف؜ هایی از این دست برمی؜ خوریم که همه کمابیش به شکلی انعطاف‌پذیر و مترادف با واژه ؜ی “شعار” به کار می‌روند. با این همه، تفاوت بسیار ظریفی میان «شعارها» و « گزین؜ گویه؜ ها»، «ضرب؜المثل؜ ها»، «کنایه؜ ها» و دیگر انواع ادبی از یک سوی و «شعارها» از سوی دیگر وجود دارد.


از دید ساختاری، شعار باید به شکلی فشرده و همگام با درونمایه؜ ی خاستگاه آفریننده و یا بکارگیرنده ؜ی آن پرداخته و آماده شود. یک شعار، عموماً مخاطب را ملزم می‌کند که از راه پایداری و وفاداری به ارزش‌های فراموش؜ شده، گم گشته؜ و یا پایمال؜ شده؜ ی گذشته یا آرمانی، “وضعیت موجود” و انفعال ناشی از آن را کنار بگذارد تا دگرگونی ؜هایی را برای آینده نقش زند. از این روی، درونمایه؜ ی یک شعار مردم را به تصمیم؜ گیری و پیکار برای رسیدن به آرمان؜ها و ارزش؜های “از دست رفته” یا “سهل ؜انگاری شده” به چالش می‌کشد. بر این پایه، جنبه ؜ی پویایی زبانِ به کار رفته در شعار – که کُنش؜گری را در میان معترضان برمی؜انگیزاند – شالوده؜ی بنیادین و ویژگی نهادینه؜ شده‌ی آن است و این، دریافت ماهیت و بهره بردن از نمادهایی است که یک شعار با انگیزه؜ ی «اجتماعی-سیاسی» را از دیگر نمود؜های گفتاری مانند استعاره، گزین؜ گویه و ضرب‌المثل متمایز می‌کند.‎


نخستین رویکرد علمی برای دریافت کارایی و تأثیرگذاری اجتماعی-سیاسی شعارها از سوی رابرت اچ. تولس (Robert H. Thouless) در کتاب پرآوازه؜ ی وی به نام “چگونه روشن بنیدیشیم، فناوری کاربرد خرد به جای احساس” در سال ۱۹۳۷ میلادی معرفی شد. او شعارها را گزاره؜ های تابلومانندی می؜شناسد که در چارچوب روشنی از گزینش واژگان پرداخته شده؜ اند و از این روی، یک ایدئولوژی تابلومانند (tabloid thinking) را ترویج می؜کنند. از دید تولس، یک؜ چنین گزاره ؜آفرینی، بر آن است تا گروه پیچیده؜ ای از داده؜ ها را به فرمولی بسیار ساده شده کاهش دهد که کمابیش از هرگونه احتمال و امکان ابهام ؜انگیزی و سردرگمی و یا گمراه ؜کنندگی زبان استاندارد، روزمره یا “علمی” می؜گریزد و به فرایند، در برانگیزاننده؜ ترین و روشن ؜ترین گام و بی گُم گشتگی در پیچیدگی و هزارتوی زبان؜، پیام خود را به مخاطب می؜رساند. یکی از ویژگی‌های چنین ساختار تابلومانندی، سادگی آن است که در آن گزاره؜ی بیان شده در یک شعار، تکرارپذیر می؜گردد، به سادگی به خاطر سپرده و به فرجام گذارپذیر می؜شود، یعنی از فردی یا گروهی به گروه دیگر گذار می؜ کند. ‏


از این روی، ساده‌سازی آموزه‌ها و جهان؜ نگری؜ های پیچیده؜ی سیاسی-اجتماعی، یکی از مهم‌ترین کارکردهای شعارها است، زیرا مخاطب – یا عموم مردم – تفسیرها و تأویل ؜های خسته‌کننده و طولانی ایدئولوژیک و جهان‌بینی‌های پیچیده؜ی سیاسی را به سختی تاب می؜آورند. مردم گرایش دارند نگرش‌های خود را در یک دیدگاه مشترک فشرده کنند و در ساختاری نمادین و کلیشه؜ وار به پیرامون خود واکنش نشان دهند. ما این نمونه؜ ها را به روشنی در درونمایه؜ ی شعارهای جاری در خیزش؜ های اعتراضی مردم نظاره؜ گر بوده ؜ایم. ‏


گذشته از آن و هماهنگ با آموزه ؜ی روان‌شناسی گِشتالت[1](Gestalt)، شعارها ساختار احساسات مردمی را در دوران و برهه؜ های کمابیش ناپایدار و بحرانی شفافیت می؜ بخشند تا ارزش‌ها و هنجارهای کهن را که گمان می‌رود از سوی قدرت؜مداران مورد سوء‌استفاده قرار گرفته یا می‌گیرند، دگرباره تعریف ؜کنند. ما آدمیان، بنا به سِرِشتمان به هنگام درگیری و بحران به جست‌وجوی پشتیبانی هستیم، دوست داریم و حتی شیفته؜ی آنیم که راهنمایی شویم، مانند نوزادی که به دنبال پشتیبانی پدر و مادر خود است. به این ترتیب، سویه؜ ی روان؜شناختی شعارها به شدت دستوری- تلقین کننده است و هدف آن، هدایت مخاطبان به همان شیوه ؜ای است که پدران و مادران و سرپرستان به فرزندان خود زبان؜ آموزی می؜ کنند. ‏


توانایی ژرف گرایش‌دهنده در چنین گزاره؜ های شنیداری، از دیگر ویژگی‌های شعارهاست. شعار؜ها به جست‌وجوی مخاطبانی هستند تا خود را با پیام منتقل شده در شعار– از راه تأثیرگذاری روانی– با یک گروه یا رهبر هم‌ذات پنداری کنند. با این همه، این گروه یا رهبر می؜تواند نماینده؜ی ؜بافت ویژه؜ای از جامعه باشد یا – آن؜چنان که در پیوند با خیزش؜ های کنونی در ایران می ؜بینیم و به دلیل سرکوب شدید شمار چشمگیری از مردم – توده؜ی گسترده؜ای از مردم ناخرسند را مورد خطاب قرار دهد. ما از دید روان‌شناختی، پیام دستوری یک شعار را می ؜پسندیم زیرا پذیرفته؜ایم که آن شعار به دنبال راه حل یا دست کم پیشنهادی برای پیچیدگی؜ها و معضلات اجتماعی و بی‌عدالتی چیره بر جامعه؜ ی ماست؛ راه حلی که در بافت یک شعار تجسم یافته است.[2]


بکارگیری گزاره؜ی بیانی گزین؜شده با موشکافی برای تقدیس یا شکوه بخشیدن به یک کُنشِ اجتماعیِ اصلاح‌طلبانه یا حتی شورش؜ گرایانه، با هدف بنیان نهادن یا معرفی سیاستی نوین و در عین حال بی؜ اعتبار شناختن سیاست فعلی همراه است. مورای ادلمن (Murray Edelman)، دانشمند آمریکایی‌تبار و کارشناس علوم سیاسی – که به دلیل پژوهش؜ هایش در پیرامون نمادگرایی در سیاست، چهره؜ای برجسته به شمار می؜رود – بیش از هر چیز به ویژگی زبان-محوری شعار باور دارد که ارزش‌های سیاسی را شفاف ؜سازی می؜کند:


از راه زبان، یک گروه نه تنها می؜تواند به یک فرایند فوری دست یابد، بلکه خشنودی کسانی را که به پشتیبانی پایدار آن‌ها نیاز دارد را نیز با خود همراه می؜کند. بیش از همه، این گفتمان و واکنش به آن است که توانش سیاسی را ارزیابی می؜کند، نه میزان فشاری که در آن نهفته است.[3]


شعارها در تنهایی و جدا افتادگی پرداخته نمی؜ شوند. زادگاه آن؜ها جامعه؜ای است که در آن شعارها به کنشگری سرگرمند. از این رو، حتی اگر کینه؜توزی؜های انبار‌شده از سوی یک رژیم ستمگر – آن؜گونه که در ایران روی می؜دهد – بخواهد این هنجارها را به‌عنوان شورش‌های منزوی و کاملاً جدا از سوی برخی «اغتشاش؜گران» به تصویر بکشد، این پدیده همچنان باید مانند نمادهای اجتماعی پنداشته شوند. در چنین مواردی، جناح حاکم که آهنگ انکار کارآمدی شعارهای ضد رژیم را دارد، بیشتر به پردازش شعارهای متقابل برای ستیزه؜ی بیانی با شعارهای معترضان، برجسته؜ سازی درونمایه؜ی شعارهای انقلابی و همزمان به بازآفرینی ارزش‌های سنتی تکرارشونده ؜ی خود می‌شتابد. در مورد ایران، شعارهای حکومتی، یا اصطلاحاً “ضدِ شعارها” به شکل مستقیم، معترضان را هدف قرار نمی‌دهند، بلکه بر نمادهای سُنتی شیعی، امامان شهید، شهیدان انقلاب اسلامی و جنگ و فضایل اخلاقی همبستگی اسلامی تأکید می‌کنند. در انجام این کار، دولت تلاش می‌کند حتی با دستکاری و فریبکاری نمادهای مهمی که – در بافت «طبیعی» و «بنیادین» خود، معانی متفاوت یا متضادی دارند – نگرش‌های جمعی را کنترل کند.[4]


شعارها – همان؜گونه که برخی از نمونه‌ها در زیر نشان خواهند داد – کمابیش دارای ویژگیِ تکرارشوندگی هستند و از این روی به لحاظ روان؜شناختی، بسیار تخلیه؜ کننده و آرامش؜ بخش هستند زیرا مردم آن؜ها را با نوای بلند می؜خوانند و فریاد می‌زنند. این ویژگی برای کاهش ناامیدی، گریز از انزوا و احساس آرامش بسیار تأثیرگذار است. هر چه زبان شعار برهنه؜ تر، زننده؜تر و یورش؜گرانه؜ تر باشد، اثر آرامش ؜بخشی آن بر مردم، نیرومندتر خواهد بود. آفند؜های واژگانی، خوارداشت؜ ها، توهین‌ها و فحاشی – به ویژه برای توده؜ ی بی؜ پناهی که توان برابری با نیروی ستمگر و چیره را در خود نمی ؜بیند – جایگزین یورش؜ های فیزیکی می؜ شود، و این روش بیش از همه در مواردی که معترضان غیرنظامی و غیرمسلح هیچ ابزاری برای دفاع از خود در برابر پلیس و شبه‌نظامیان مسلح ندارند، از دید آسیب ؜شناسی اجتماعی کارسازتر می؜ نماید.


با توجه به نگرش؜ های بالا، به این فرایند می‌رسیم که شعارها، پدیده؜ های؜ یکپارچه‌کننده ؜ی اجتماعی (social unifiers) هستند که تک تک افراد را با یک گروه، همذات پنداری می؜کنند و آن‌ها را توانمند می‌سازند تا به گروه هم؜ اندیشان خود بپیوندند و به فرجام، ترس از تنهایی و جداافتادگی میان یکایک مردم را نیز از بین ببرند. از سوی دیگر، از آنجایی که گروه‌ها از افراد تشکیل شده‌اند، گزاره؜های بیان شده در شکل شعار، تأثیرگذارتر هستند، چراکه به هر فردی امکان می‌دهند تا آن‌ها را به روش خود تفسیر و تأویل کند. اینجا همین ویژگی ناشناختگی و رمزوارگی آفریننده‌ی شعارها است که به هر کس اجازه می‌دهد تا درونمایه؜ ی آن را چونان نمودِ خواست؜ ها، آرمان؜ها و رویاهای خود بداند. به این معنا که معترضان به روشنی احساسات، خواسته‌ها و امیدهای فردی خود را در شعارهایی که سر می‌دهند، به برون بازمی ؜تابانند.


از این رو، شعارها بیشتر – اگر نه منحصراً – شاخصی از «جیغ» و «فریاد» را در خویش دارند، آن‌ها عمدتاً آهنگین هستند، از شمار فشرده؜ای از واژگان بهره می؜گیرند، بر شکل‌ فعل امری و دستوری یا دستوری گزاره دلالت دارند و به گونه‌ای ساخته می‌شوند که شنونده را برانگیزاند و با خویش همراه کنند تا وی مایه؜ی تغییری شود یا دست کم در آن دگرگونی اجتماعی نقشی داشته باشد. مردم؜شناسان و جامعه؜ شناسان فهرست کمابیش فراگیری از ویژگی؜های برجسته؜ای را برمی ؜شمرند که ماهیت شعارها را به طور کلی مشخص می‌کنند. بر این پایه، در شعارها ویژگی؜هایی مانند ضرب‌آهنگ ، قافیه؜بندی، همسان؜ سازی، نکوهش و آفرین، زنگ تکرارشونده؜ ی واکه ؜ها[5]، تأیید مکرر، ایجاز و جناس، کنایه، خواهش برای تغییر، درخواست برای دلیری و پشتیبانی همگانی، تمثیل، مراعات و نظیر، تشبیه، استعاره، نام گذاری و نام ؜دهی، احساس میهن؜ پرستی، صمیمیت، یکدلی و همبستگی، خودباوری، تأکید اقتدارگرایانه، گرایش طبقاتی – یا در صورت لزوم فراطبقاتی – زمان؜پذیری و زمان؜گرایی، سرخوشی و ایهام خاستگاه پیام به روشنی قابل شناسایی است.


از دید زبان‌شناختی و همچنین نحوی و دستوری، شعارها به سادگی می؜توانند استاندارده ای بیانی-بلاغی را زیر پا گذاشته و از هنجارهای شناخته شده بگریزند. آن‌ها حتی ممکن است تا اندازه؜ای، با ویژگی‌های منطقی زبان هماهنگی نداشته باشند. به این ترتیب شعارها می؜توانند حتی گیراتر و رساتر شوند. از سوی دیگر، گزینش نُوواژه ؜ها، جابه‌جایی ؜های واژگانی و واج ؜ها[6] در گزاره ؜های شعاری پدیده؜ای هستند آشنا و شاخصه ؜های معنایی آن‌ها می؜تواند بسیار انعطاف‌پذیر باشند. گونه ؜ای از زنندگی و ابتذال و دوری از هنجارهای ادبی و ادب‌زبانی از دیگر ویژگی‌های شعار است. ایجاد قافیه یا ردیف و دگرگون؜سازی ترتیب واژگان در بستر گزاره، به منظور توانمندسازی شعار از زمره؜ ویژگی‌های شعارهای است که ممکن است در زبان انگلیسی یا برخی دیگر از زبان؜های اروپایی به سختی قابل اجرا باشد، اما در شعارهای فارسی (و دیگر زبان؜های خاورمیانه) پدیده؜ای است بسیار آشنا. همه؜ی ویژگی‌های بالا، هر کدام در زمینه‌ای متفاوت، به تأثیرگذاری شعارها برای جذابیت بیشتر، ماندگاری، تکرارپذیری و توانایی انتقال آن‌ها کمک می‌کنند. ‏

همان؜گونه که خواهیم دید، بیشتر شعارهای فارسیِ بررسی شده از سوی معترضان ایرانی و ارائه شده در این جستار، با ویژگی؜های بالا هم‌پوشانی دارند. از میان همه؜ی این ویژگی‌ها، ماهیت دستوری و برانگیزاننده؜ی شعارهای خیزش مردمی ایران را می‌توان به‌عنوان برجسته؜ ترین شاخصه ؜ی این گزاره؜ های ساخته و پرداخته برای بیان ناخشنودی روشن تظاهرکنندگان در نظر گرفت. ساختار امری افعال، چونان شکلی از ساخت زبانی-دستوری، آن هم به گونه؜ای بی ؜پرده، شاید کارآمدترین راه برای انتقال پیام باشد. ‏


من همچنین در این جستار استدلال می‌کنم که در مقایسه با یک شعار رسمیِ حکومتی چونان یک اصل، که پدیدآورندگان آن کمابیش شناخته شده یا از برخی از میراث ادبی-دینی سرچشمه می‌گیرند، شعارهای سیاسی ضد رژیم عمدتاً – اگر نه به گونه؜ ی انحصاری – منشأ مبهمی دارند و سازندگان آن‌ها عموماً ناشناسند. با این همه، این ناشناختگی می ؜تواند به شکل عمدی و برای پنهان نگاه داشتن نام سازنده یک شعار باشد، زیرا در برهه ؜های حساس ممکن است جان پدیدآورنده؜ی آن در خطر باشد. گذشته از آن، ناشناختگیِ ریشه؜ ی پدیدآورندگان شعارها به آن‌ها کمک می‌کند تا به مخاطبان گسترده‌تری دست یابند، زیرا این ویژگی رازآمیز و مبهم می‌تواند از تنگناهای طبقاتی فراتر رفته و به آن ارزش و اعتبار جهانی؜تری بدهد. افزون بر این، در اینجا پیام بسیار مهم؜تر از پیام‌رسان است.


این ماهیت مبهم شعارها – و نه نمادها به خودی خود – همان؜گونه که برخی از جامعه؜ شناسان به آن باور دارند – شعارها را در میان مردم کاربردی؜ تر و هنجارپذیرتر می‌کند. شعارها پلی را برمی ؜افرازد که به آن‌ها این امکان را می؜بخشد که همواره میان لایه ؜های نشانه؜ شناختی معانی بارگذاری شده در آن‌ها رفت ؜وآمد کنند. با این همه، زمانی که شنونده و یا گوینده در جایگاه مخاطب از این پل رد شد، می؜توان به گذار خود ادامه داد یا حتی معانی و نشانی؜ های نوینی آفرید. آنگاه این معانی نوین مخاطب را برمی ؜انگیزانند که دست به کنش ؜های اصلاحی نوینی بزند. این ویژگی، به شعارها یک شاخصه ؜ی ترافرهنگی، فراطبقاتی و فراجنسیتی و جهان؜شمولی می؜ بخشد و چنان که نمونه ؜های پایین نشان خواهد داد. شعارها گونه؜ ای تقلید و بازپرداخت از دیدگاه؜هایی هستند که مشابه آن پیش از این در شرایط ماننده در دیگر سرزمین؜ها، زبان‌ها و فرهنگ‌ها بیان شده است. گذشته از آن، ما خواهیم دید که به گمان بسیار بالا، این ویژگی ناشناختگی و مبهم؜ وارِ شعارها است که به بهره ؜برداری دوباره و تکرارپذیری و یا بازتعریفی آن‌ها در دوره‌های مختلف و موقعیت‌های سیاسی گوناگون یاری می‌رساند، چرا که به سختی می‌توان آن‌ها را منحصراً به یک فرد یا طبقه؜ ی خاص ویژه کرد. ‏


بررسی شعارهای سیاسی گزیده؜ شده در این جستار، از یک سو، به منظور برجسته کردن مانندگی این نوع هنر بلاغت بیانی در زمینه‌ی تطبیقی گسترده‌تر با شعارهای مشابه در سایر فرهنگ‌ها و زبان‌ها و از سوی دیگر، از راه بازشکافی زبان‌شناختی و نشانه‌شناختی و تفسیر آن‌ها، فضای سیاسی شکل‌گیری و سرچشمه ؜ی فرهنگی آبشخور این گزاره؜های شعاری را روشن می‌کند. بی؜گمان این نمونه؜ ها ادعای کامل؜گرایی ندارد، بلکه بیشتر می؜کوشد تا نخستین شالوده؜ها را برای بررسی بهتر، گسترده؜تر شاید و همه؜ جانبه ؜ی شعارهای ایران در چهار دهه؜ ی پس از انقلاب اسلامی ۱۹۷۹ برای پژوهشگران و آیندگان فراهم کند.


———————————————————————————————————

[1] – مکتب گشتالت ( Gestalt‎ به معنی “پیکره”، “سازمان” و “اندام”) یکی از آموزه؜های فلسفی-روان؜شناختی سده؜ی بیستم اروپا و به؜ویژه آلمان است که دریافت آدمی را چونان توانایی می؜پندارد که ساختارها و اصول نظام؜مند را در ارگان؜های حسی وی مانند دیدن و شندین برجسته می؜کند. بدین ترتیب کل هر چیز و دریافت آن کلیّت در عمل فراتر از مجموع اجزایی است که آن کل را فراهم آورده است، مانند گوش فرادادن به یک سمفونی که در کلیت آن دریافت زیبایی و ارزش آن از اجزای نُت؜هایی که آن را ساخته؜اند فراتر می؜رود.

[2] HUGH DUNCAN, Symbols in Society. New York: Oxford University Press, 1968, p.‎

[3] MURRAY EDELMAN, 1967, p. 114.‎

[4] D. LASSWELL, The Theory of Propaganda, in: American Political Science Review, 21, 1927), p. 627.

[5] در آواشناسی، واکه یا مُصَوَّت (حرف صدادار) صدایی در زبان گفتاری است که ویژگی آن به وسیله‌ی وضعیت باز مجرای صوتی شناخته می‌شود که در آن هیچ فشار هوایی در بالای حنجره ایجاد نمی‌گردد.

[6] واج‌ها کوچک‌ترین واحدهایِ آوایی مستقلی هستند که به کمک آن ها تکواژها ساخته می‌شوند (یک یا چند تکواژ تشکیلِ یک واژه می‌دهند).