
من شهادت میدهم!
نیلوفر بیانی
من یک مدافع محیط زیست هستم که از پنج سال و نیم گذشته در زندان اوین
نیلوفر بیانی
من یک مدافع محیط زیست هستم که از پنج سال و نیم گذشته در زندان اوین
ساناز سید اصفهانی
میسشانزهلیزه گفت :” گذر کن از تبلیغاتِ گزنده و کم گول بخور از دیدن
خاطره تهرانی
مرداد داغ تهرانه و ده دقیقه اس که منتظر تاکسی ام . حوالی میدون سپاه .
فرشته قاضی
«هر جملهاش انگار که نداشتههامونو عین پتک کوبوند تو صورتمون، جاری شد.»
مهین فخیم زاده
من نمی فهمم چرا هیچ کس نمی نویسد از مردهــا
از چشم ها و شــانه ها و دستهایشــان
از آغوششان،
از عطر تنشـان،
از صدایشــان…
پررو میشوند؟
خب بشوند!
مرضیه نیلوفری
مهسا (ژینا) امینی، دختر کرد ۲۲ ساله ایرانی، زاده سقز بود. جان باختن او در بازداشت پلیس ایران، اعتراضاتی گسترده به پا کرد.
مهسا أميني (۳۰ شهريور ۱۳۷۹ – ۲۵ شهريور ۱۴۰۱)، کي اۊن ٚ أصلي نام ژينا أميني بۊ، ايته ايراني ۲۲ ساله کؤر بۊ کي ۲۲ شهريور ۱۴۰۱ مئن تئران ٚ ارشاد ٚ گشت اۊن-أ بيگيته ؤ مأمۊران ٚ ضربه ؤ
مهشید زمانی
مشکل از آنجایی شروع شد که عکس مهساو دیگر جاوید نامان و پوستر زن،زندگی،آزادی را با عکسها و پوسترهای تبلیغاتی برای این و آن شخصیت و حزب جایگزین کردیم. گرفتاری از وقتی آغاز شد که کوشیدیم چهره انقلابمان را
دنیا چهرازی
ماندهایم با حیرانی مضاعف بر آستانهی درگاهی که دلمان میخواهد آخرین ایستگاهی باشد که لازم است برای رسیدن به دورانی تازه از آن گذر کنیم.
امان از آخرینهایی که همپای تلخی و یأساندود بودنشان، بهیادماندنی و فاخرند.
هر روز با وجود سرگردانیهای بیپایانمان تنها با یک باور نصفه و نیمه خودمان را قانع میکنیم؛ اینکه جهان در حال حرکت است و ما محکومیم به حرکت همپای جهان.
اما جهان به کدام سمت در حال حرکت است که به هر طرف سر میچرخانی نمیتوانی چشمانداز روشنی ببینی؟
اینگونه معلوم است که تمایل فقط به رفتن است. از دورهای به دورهای دیگر. بدون چشماندازی از ارتقا و بلوغ.
دورههایی که از پی هم از چرخهی
سما اوریاد
شعارهای «زن، زندگی، آزادی»، «ژن، ژیان، ئازادی»، «کوییر، زندگی، رهایی» و بالاخص سرودهای انقلابی که بهسرعت سروده، پخش و زمزمه میشوند دیگر به ضربانِ لحظهلحظۀ این انقلاب بدل شدهاند. هرروز یک سرودِ نو، یک تصویرِ نو، یک شعارِ نو خلق میشود. چیزی برای همیشه تغییر کرده است و انرژیهایی که تا الان و همیشه رانهٔ انقلابی بدنهای فسُرده اما مبارزاند. به همین منوال، گسترش مدامِ صداهایی انقلابی را شاهد و شنواییم که حالا به اصوات مختلف و از جغرافیاهای متکثر تبعید و سرکوبِ بدنها درعینِ گمنامی و جمعیبودگیِ خودخواسته شنیده میشوند، که تکثر و شکوه کلماتشان مو به تن هر شنوندهای سیخ میکند. از جا بلندت میکند و میگوید: همزمان وقت گریستن و شادی است. وقت سوگواری و ادامۀ مبارزه به هر شکلی که میتوانیم است.