ندا، تاریخ انقلاب

 

 

رضا تقی زاده

 

جوانی که با ضجه در لحظه پرواز، از ندا می‌خواست تا ” بماند “، باید از چهره گلگون دوشیزه آرمیده بر خاک چشم می‌گرفت، به آسمان نگاه می‌کرد، تا رسای قامت عروس آزادی را در عرش ببیند، که چه ماندگار.

ندا آقاسلطان، شهید و فرشته و رهبر و قهرمان نیست. او تنها یک جوان ایرانی است از قبیله صد ها هزار سرو دیگری که در پی آزادی قد کشیده‌اند. او تاریخ نا نوشته‌ی امروز ما است که در خیابانهای تهران و شیراز ثبت می‌شود. ندا برگ زیبائی است از تاریخ ما که جاودانه خواهد ماند.

او یکی از ما است، او با ما است، او من است که ما شده. او دختر نازنین من است که در مسلخ اهریمن، معطر خون خود را نثار کرده است، با این امید که فرشته آزادی را پرواز دهد. او فرشته نیست. فرشته به او مدیون است، به طهارت او رشک می‌برد. اگر خدایی هست، فرشته جایگاه او را می‌خواهد.

او در معبد آزادی، سینه به سینه با اهریمن شد، همراه با پدر، آماده قربانی. ندا برای باطل کردن طلسم ظلم و زور به آوردگاه روز و شب رفته بود. و آنگاه که تیر تاریکی در گلوی او نشست، سپیده دمید، صبح دیگری طلوع کرد و تاریخ، تولد تازه‌ای را شهادت داد. با او، تاریخ دیروز ما بروز شد؛ تاریخی که ” فردا ” از آن سخن بسیار خواهد گفت.

خفتن او بر خاک، بی‌گفت، خیز هزاران آزاده دیگری را نوید داد که دست در دست، شانه بشانه، دلاور و پر غرور، در ایران رهایی یافته از بند مار دوش، سرود آزادی را سر میدهند.

مزار ندا، در روز نجات ایران، زیارتگاه مردان و زنانی خواهد شد که عاشقانه آزادی را در گوش هم می‌خوانند. ندا نه رهبر است و نه قهرمان، او انگیزه است. او دلیل است. او نماد آزادی است. او افتخار تازه ای‌ ست برای من و تو که دوباره خود را دست در دست یافته‌ایم.