روز آنلاین - RoozOnline.net

مرگ امید، مرگ فردا

روز هولناک و كشداری كه تمام نمی‌شد. شب از نيمه گذشته و من هنوز مات و مبهوت و حيرانم از اين اتفاق، از اين انتخاب، از صبح دور خوردم چرخيدم و تكه تكه‌هایی كه از آقای پوراحمد در خاطرم بود را نخواستم مرور كنم. آنها به من حمله كردند و عجب ياس و حيرتی مرا گرفته. اولين تصوير از او صدایی آرام و محزون است در خانه‌ی پدری كه از نادر ابراهيمی می‌گويد ، از مهرش و عشقش به نادر ، از تجربه‌ی آتش بدون دود. تصاوير با بزرگ شدن من تغيير مي كند، نمی‌توانم تمام آنها را بنويسم. توانی ندارم. امروز تمام وقت به خودكشی فكر كردم. برای من كه سالهاست از افسردگی رنج می‌برم، سال‌ها تحت درمان هستم، سالهاست درباره‌ی اختلال‌های مختلف اعصاب و روان می‌خوانم، برای منی كه تجربه‌ی خودكشی مهتاب در تير سال ٨٣ را داشتم، برای منی كه مدت‌ها درباره علل خودكشی خواندم، اين خبر آوار مرگ است. نه فقط مرگ كيومرث پوراحمد كه مرگ اميد، آرزو، مرگ فردا، خودكشی در جوانان با خودكشی مردي به شهرت و موفقيت او در سن ٧٦ سالگی تفاوت‌های بسياری دارد؛ بسيار بسيار. خودكشی به شيوه‌ای كه او انتخاب كرد تفاوت زيادی دارد با خوردن قرص و پريدن از ارتفاع. اين تفاوت‌ها مرا بيشتر وحشت زده می‌كند و فكر می‌كنم چه بر سر او آمده؟ چه كشيده؟ چند سال زجز كشيد؟ چند بار تا آستانه‌اش رفت و نرفت؟ آنهایی كه اختلال روان ندارند، آنهایی كه افسردگی را تجربه نكرده‌اند، برای ماهایی كه متحمل اين درد و رنج هستيم آدمهای مريخی هستند. نمی‌دانند اين درد يعنی چه. امروز در آخر خبر درگذشت آقای پوراحمد در بی بی سی فارسی، گوينده خبر با سردی گفت : اگر فكر خودكشی هستيد با اورژانس اجتماعي به شماره ١٢٣ تماس بگيريد.

شما نمی‌دانيد كه اين تصميم يعنی چه. با يك تماس حل نمی‌شود. كاش دست از اين فرهنگ كهنه و كثافت پنهان‌كاری برداريم كه اختلال روانی‌مان را پنهان می‌كنيم. كاش درباره‌اش حرف بزنيم و نترسيم. امروز در اين خودكشی تک تک ما سهم داريم. هر كدام به شكلی مسئولیم. هر كدام كه به شكلی باعث شديم پوراحمد دست از اين زندگی بكشد. هر كدام از ما قسمتی از نا اميدی هستيم كه در او شكل گرفت و هر روز در ما شكل می‌گيرد. كاش به خودمان بياييم و ببينيم با خودمان چه می‌كنيم. تسليت به مهرانه و مريم و تسليت به جامعه‌ای كه او را چنين از ما و فرهنگ‌مان گرفت.