متحدِ طبیعیِ «زن، زندگی، آزادی»


پرویز هدایی


اسرائیل دموکراتیک، متحد طبیعی «انقلاب زن، زندگی، آزادی»


«ما روشنفکران، آکادمیسین‌ها و کنشگران پیشرو اسرائیلی متعهد به صلح، برابری، عدالت و حقوق بشر بوده، و شدیدا از انچه اخیرا در این ناحیه اتفاق افتاده متاثریم. ما همچنین دلنگران عکس‌العمل نسنجیده پاره‌ای از نیروهای پیشرو در رابطه با حمله حماس به شهروندان اسرائیلی هستیم،عکس‌العملی که نشانگر یک گرایش نگران‌کننده در فرهنگ نیرو‌های چپ جهانی است.» (نامه ۷۵ تن از کنشگران ترقی‌خواه اسرائیلی در نشریه نیوزویک)


نامه سرگشاده و دردمندانه روشنفکران و اساتید اسرائیلی، با عنوان «ما از «چپ» دلزده‌ایم»، به گرایشی در میان جریان‌های چپ اشاره می‌کند که البته تازه نیست، ولی فاجعه ۷ اکتبر ابعاد آن را به چشم جهانیان کشید. این گرایش که عمدتا پس از ۱۹۶۷ سایه شوم خود را بر جنبش چپ افکند، تا به امروز به اشکال متفاوت ادامه یافته، و بدون شک مشاهبت‌هایی با گرایشی در چپ که به ستایش از فاجعه ۵۷ برخواست را می‌توان در آن مشاهده کرد.


«چپ» که ماهیتا می‌بایست طلایه‌دار حرکتی پیشرو به سوی فردای روشن و مدرن و رها از دخمه تاریک جهان کنونی باشد، متاسفانه در مقاطعی چون خوابگردی، گاه به راست، گاه به چپ و گهگاه رو به تاریکخانه جهان کهن دارد.


جنبش چپ و اسراییل‌ستیزی


«مرگ بر سرمایه‌داران یهودی، آنها را از تیر چراغ برق بیاویزید، و بیرحمانه به زیر پا افکنیدشان.»(سخنرانی «روت فیشر»، عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست آلمان در ۱۹۲۳)


با اعلام «بیانیه تشکیل دولت اسراییل» در ۱۹۴۸ از سوی «بن گورین»، نیرو‌های چپ، در اشکال مختلف خود، اسراییل را به رسمیت شناختند، اتحاد شوروی با یک اقدام ضربتی سلاح‌های مورد نیاز را در اختیارش نهاد. و تنها به کمک این سلاح‌ها بود که اسراییل توانست حمله ۷ کشور عرب، که بلافاصله پس از اعلام استقلال صورت گرفت، را خنثی کرده و به پیروزی چشم‌گیری نائل آید(ذکر علل کمک اتحاد شوروی از حوصله این نوشته خارج است). بدینگونه روابط مودت‌آمیزی مابین اسراییل و «چپ» جهانی پدید آمد که به مدت ۲۰ سال تا ۱۹۶۷ ادامه یافت.


در تابستان ۱۹۶۷ نقطه عطفی را در نگرش «چپ» به اسرائیل را شاهدیم، یعنی سر آغاز «اسرائیل‌ستیزی» در میان گرایشات «چپ» که با نشیب و فراز تا به امروز ادامه یافته، و اگر بخواهیم بهتر بگوییم، این ترکیبی است از «اسرائیل‌ستیزی» و «یهود ستیزی» (هم‌چنانکه در میان سردمداران جمهوری اسلامی چنین ملقمه‌ای را شاهدیم)، که نمونه‌های زشت آن بمب‌گذاری در «خانه یهود» در بخش غربی شهر برلین از سوی گروه «توپامارو برلن غربی» در ۱۹۶۹، و یا استقبال گروه «بادر ماینهوف» در ۱۹۷۳ از ترور تیم ملی اسرائیل توسط یک گروه فلسطینی هستند.


متاسفانه از دهه ۱۹۸۰ با آغاز روند گلوبالیسم، «اسرائیل‌ستیزی» و «یهودستیزی» در میان «چپ»ها مرزهای قبلی را پشت سر نهاد و اشکال جدیدی به خود گرفت. به عنوان مثال نشریه چپ‌گرای «یونگ ولت»(۱) در مغازله با «اسماعیل هنیه»، رهبر حماس و سیاست‌های ضد اسرائیلی جمهوری اسلامی چنان تاخت که شش نفر از فعالین سیاسی در نامه‌ای سرگشاده به نشریه نوشتند: «یونگ ولت» چنان از کنار مواضع ضد اسرائیلی رئیس جمهور ایران بدون موضع‌گیری می‌گذرد که که گویی آنها را به‌رسمیت شناخته. نشریه از چاپ این نامه خودداری کرد، لذا نویسندگان آن را در اینترنت منتشر کردند.


در این رابطه همچنین می‌توان به پاره‌ای از شعار‌های چپ در دهه‌های اخیر اشاره کرد، از جمله در راهپیمایی‌های صلح ۲۰۰۲ در برلین پلاکارد‌هایی با این مضمون حمل می‌شد: آلمانی گذشته را فراموش کن، اسرائیل قربانی نیست.


چپ ایران و فاجعه ۷ اکتبر


از ۱۹۶۷، چپ ایران به دلایل متفاوت نگاهی منفی به اسرائیل داشت: تاثیرپذیری یا تبعیت از سیاست شوروی، پیوند‌هایی با پاره‌ای گروه‌های فلسطینی. به علاوه برای یک دیدگاه ساده‌انگار، وجود پاره‌ای از روابط بین حکومت ایران در دوران محمدرضا شاه و اسرائیل، خود دلیلی کافی برای دشمنی با آن بود.


فاجعه ۷ اکتبر بار دیگر فرصتی ایجاد کرد تا گروه‌های چپ ایران نشان دهند کجا ایستاده و چقدر معادلات جهانی و ضروریات انقلاب «زن، زندگی، آزادی» را دریافته‌اند.


در اینجا به عنوان نمونه مواضع سه گروه چپ را بررسی می‌کنیم:
۱. اطلاعیه حزب توده ایران: این حزب پس ۷ اکتبر با انتشار متنی با عنوان «اطلاعیه حزب تودۀ ایران دربارۀ تشدید جنگ در مناطق اشغالی فلسطین و سیاست‌های فاجعه بار و جنایتکارانهٔ دولت نژادپرست و دست‌راستی «نتانیاهو»» به این فاجعه عکس‌العمل نشان داد. چنانکه تیتر اطلاعیه نشان می‌دهد، برخورد با رخداد به نحو وحشتناکی غلط است. قبل از همه خواننده متوجه می‌شود که به فاجعه ۷ اکتبر، فقط در حاشیه پرداخته شده، و عمدتا «سیاست‌های پنجاه و شش ساله و اشغالگرانه اسرائیل» به عنوان زمینه‌ساز فاجعه مورد بحث قرار گرفته است.


۲. «سازمان اکثریت»: این سازمان نیز تحلیلی را که ظاهرا یک گروه هوادار از ایران فرستاده در «کار آنلاین» منتشر کرده است. این تحلیل شباهت بسیار به تجزیه و تحلیل حزب توده داشته و به همانگونه خواستار آتش‌بس فوری بین طرفین شده است.


۳. «همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ایران»، متشکل از ۵ گروه جمهوری‌خواه عمدتا با گرایش چپ، در بیانیه‌ای به تجزیه و تحلیل فاجعه ۷ اکتبر پرداخته، اما بر خلاف دیگر بیانیه‌ها، با صراحت حمله حماس را محکوم کرده و به کشتار فجیع مردم غیرنظامی اسرائیل توسط حماس اشاره دارد.
اما همین «بیانیه» در جای دیگر ذکر می‌کند: «آنچه زمینه این جنگ ویرانگر است … بن‌بست بوجود آمده در زمینه تحقق صلح و راهکار تشکیل دو دولت مستقل در نتیجه سیاست‌های افراطی دولت‌های اسرائیل در دهه‌های گذشته است.»
در بخش دیگر آن هنگامی که از اقدامات شرم‌آور حماس در حمله به غیر نظامیان صحبت می‌شود، ذکر می‌کند که اسرائیل هم در گذشته «اعمال بدتری» را مرتکب شده است.


اسرائیل تنها کشور دموکراتیک و سکولار منطقه


«در بیانیه استقلال اسرائیل، که هنوز نقش بخشی از قانون اساسی را بازی می‌کند، نام خدا ذکر نشده، اگر چه دولت اسرائیل را دولت یهود می‌نامد، اما ذکر می‌کند این دولت بر مبنای آزادی، عدالت و صلح بنا می‌گردد، در برابری اجتماعی و سیاسی همه شهروندان کوشیده، عدم تبعیض دینی، نژادی، جنسی و همچنین آزادی مذهب، تحصیل و فرهنگ را تضمین می‌کند.»(فصل نامه سیاسی، اریک سیلور، ۱۹۹۰)(۲)
اینها تنها سخنانی زیبا نیستند، بلکه اسرائیل در طول بیش از ۷۰ سال که از عمر دولت مدرنش می‌گذرد، نمونه موفقی از اجرای آن را ارایه داده است. تنها به چند نمونه از ادغام جامعه عرب اشاره می‌شود: احزاب عرب اسرائیل، نظیر «لیست اعراب متحد»، نه تنها در پارلمان حضور دارند، بلکه مواردی از شرکت آنها در کابینه را داشته‌ایم. سرهنگ دوم «الا واویا» سخنگوی عربی‌زبان ارتش اسرائیل، افسر عالی رتبه «جمال هکروش» نفر دوم پلیس اورشلیم، یوسف حداد کنشگر اجتماعی و کاندید بسیاری از اسرائیل‌ها برای شرکت در کابینه بعدی اسرائیل، همه از نمونه‌های موفق ادغام جامعه عرب چند میلیونی اسرائیل هستند.
تجربه سوسیالیستی «کیبوتص»‌ها نمونه بسیار آموزنده از کارآمدی و خلاقیت جامعه اسرائیل است. جامعه دگرباشان اسرائیل یکی از بزرگترین و آزادترین جوامع «ال‌جی‌بی‌تی» خاورمیانه به شمار می‌رود.


همچنین در تاکید بر سنن دموکراتیک اسرائیل به یادآوریم که اکنون در اوج یکی از سهمناکترین بحران‌های تاریخ اسرائیل و با وجود سیاست‌های یک سویه «الجزیره»، اسرائیل هنوز اقدامی در جهت تعطیل دفتر این خبرگزاری در تل آویو انجام نداده است.


و اما داستان اشغالگری


در ۱۹۴۸ بلافاصله بعد از اعلام استقلال اسرائیل، که با تائید سازمان متحد صورت گرفت، هفت کشور عرب به آن حمله‌ور شدند، و تنها با از خود گذشتگی و سلاح‌های دریافتی از چکسلواکی بود که اسرائیل توانست خطر را از سرگذرانده و به حیات خود ادامه دهد. البته وتوی شوروی هم نقش موثری ایفاکرد. لازم به یادآوری است که طبق تقسیمات سازمان ملل ۷۵ درصد اراضی فلسطین به اعراب و ۲۵درصد به اسرائیل تعلق گرفت.


اما بیست سال بعد، یعنی در ۱۹۶۷ بار دیگر اعراب تصمیم گرفتند «یهودیان» را به دریا بریزند و حتی سفر ویژه دبیرکل سازمان ملل برای منصرف کردن آنها به نتیجه نرسید. اسرائیل که تمام تلاش‌هایش برای بازدارندگی آنها به نتیجه نرسیده بود، در یک عملیات برق‌آسا ستون فقرات نیروی هوائی این کشورها را درهم شکست. نتیجه جنگ پیروزی قطعی اسرائیل و اشغال بخش‌هایی از اراضی برخی کشورهای عرب شد.(۳)


دو ماه پس از آن اسرائیل به کنفرانس سران عرب در خارطوم پیشنهاد داد که حاضر به عقب نشینی به مرز‌های قبل از جنگ بوده، در مقابل خواهان آنست که موجودیتش از سوی اتحادیه عرب به رسمیت شناخته شود. جواب مشهور کنفرانس سران عرب «سه بار نه» بود: نه به صلح با اسرائیل، نه به رسمیت شناختن اسرائیل، نه به مذاکره با اسرائیل.


و به این ترتیب ناسیونالیسم کور کشور‌های عربی که حتی شکست مفتضحانه ژوئن ۱۹۶۷ نتوانست موجب بیداری آن گردد، فاجعه‌ای را رقم زد که بیش از ۵۰ سال است سایه سیاه و شوم خود را بر سپهر سیاسی خاورمیانه افکنده است.


در بخش دوم این مقاله، پس زمینهای فاجعه ۷ اکتبر را بررسی می‌کنیم، و بدان می‌پردازیم که چرا در اطلاعیه‌های همه گروه‌های «چپ» عوامل مستقیم این رویداد مغفول مانده‌اند.


( قسمت دوم- شماره ۳۹)