روز آنلاین - RoozOnline.net

لبخند امید

بیتا ملکوتی

نمی‌خواهم از داریوش مهرجویی و اهمیتش در تاریخ سینمای ایران بنویسم. از شرحه‌شرحه شدن و آنطور فجیع کشته شدن او و همسرش هم نمی‌خواهم بنویسم که به یاد نمی‌آورم در تاریخ سینمای جهان، به جز پازولینی، سینماگری در این سطح را چنین سلاخی کرده باشند.می‌خواهم از مونا مهرجویی بنویسم. او که سادگی‌اش، صداقت‌اش و شجاعت‌اش، و دیدن حضور پرقدرت‌اش در مراسم خاکسپاری و در میان آن همه بهت و حیرت و سوگ، لبخند امید به لبانم آورد. او که از نسل همان دختران شجاعی است که دیگر از تهدید و ارعاب نمی‌ترسند و با صدای بلند و رسایشان، حقوق‌شان را طلب می‌کنند و آزادی را طلب می‌کنند. من از دیدن او و دیدن نسرین ستوده و لیلا نقد پری عزیزم و تمام آن دختران و زنانی که نام‌آشنا و ناشناس بودند اما لباس رزم بی‌حجابی به تن داشتند، ذره ذره وجودم از شوق و شعف لرزید و تازه آنجا بود که بعد از روزها خفگی و فرو خوردن بغضی چند روزه، شروع کردم با صدای بلند گریه کردن. من برای این نسل آزاده، برای این نسل باشکوه، برای این نسل باشعور، برای این نسل زیبا، با درد اما پر از ذوق و شوق گریه کردم. مونا جانم از بسیاری از همه آن سینماگران زن و مردی که در تالار وحدت جمع شده بودند، صدها فرسنگ جلوتری. از آن مثلا خاطره کودکی ما که حالا می‌فهمیم همان خاطرات هم چقدر فلاکت‌بار و تباه بودند، از مرضیه برومند که انگار ندیده این حمام خون دختران و پسرانی که در این یک سال آمده تا حتی دست‌های همه ما هر کجای دنیا که هستیم. ایشون از دادخواهی این کشتار ۴۴ ساله، تنها می‌خواهد که مسئولین با آنها خوب باشند. تو و دوستانت و آن زنان شجاع حاضر در مراسم از او هزار سال جلوترید. و از این همه مبتذل ساز فیلم‌های مثلا کمدی که زردند و چرک و پر از شوخی‌های تهوع‌آور جنسی، و جفنگ‌سازان سریال‌های حکومتی و صدا و سیمایی و حتی نمایش خانگی و این همه شوهای ‌دوزاری مثلا رئالیتی و انتخاب خواننده که انگار این کشور فقط خواننده مرد دارد و بس. با شما هستم، شما دست‌اندکاران این همه ابتذال و بی‌سلیقگی و بی‌شعوری، واقعا خودتان از دیدن این میزال تولید محتوای زرد و چرب و بی‌ارزش خسته نمی‌شوید، خجالت نمی‌کشید، شرم نمی‌کنید؟ از خرج کردن جیب ملتی که سی میلیون‌شان در فقر مطلق زندگی می‌کنند. این همه فیلم نازل که تازه هنوز از محتوای فیلم فارسی قبل از انقلاب نشخوار می‌کنند. دست کم آن زمان، آن فیلم‌ها یک اصالتی برای خودشان داشتند که تولیدات شما به کل از هر اصالتی تهی‌است. هنرمندان زیادی در این برهه حساس، کنار مردم ایستادند، و بسیاری هم هنوز آن وسط مانده‌اند و جیب پر می‌کنند. مونا جانم تو در بخش پر نور تاریخ ایستاده‌ای.و همه شما کسانی که هنوز با مسئولین تهدید و سانسور و سرکوب کار می‌کنید،و فقط انتظار دارید مسئولین با شما خوب باشند تا برایشان بجنگید، لازم نیست به مرز غزه با اسرائیل بر‌ید تا برایشان بجنگید، تا زمانی‌که ازشون مجوز می‌گیرید، تا زمانی‌که با اصلاحاتی که گذاشته‌اند، کنار می‌آیید، تا زمانی‌که به این همه ابتذال در لباس بازیگر و داور و کارگردان و نویسنده تن درمی‌دهید، در جبهه آنان و برای آنان می‌جنگید. تاریخ در مورد شما قضاوت خواهد کرد و وای به روزی که باید در برابر مردم خود، پاسخگو باشید.

نقاشی صفجه اول از پابلو پیکاسو