روحِ جهان بی روح


ابراهیم آوخ


با این آیکون از کودکی آشنا شده‌ایم. حنظله، کودکی زخمی و آواره که پشت به ما ایستاده به عبارتی امضای تمامی طرح‌هایی است که ناجی‌العلی، کاریکاتور فلسطینی، کشیده است. ناجی‌العلی سال ١٩٨٧ در لندن توسط اسراییل ترور شد.


حنظله با دست‌هایی که بسته شده، به ما پشت کرده است. او از تمامی دنیا نا امید شده است. فیگور غوز کرده و خسته او اصلاً شبیه کودکان نیست، پیرمردی را به یاد می‌آورد. در واقع، او نمادی است برای قدمت اشغال و ستم در سرزمین‌های فلسطینی. کودکان در سرزمین‌های تحت ستم، پیر زاده می‌شوند.


با نگاهی دقیق‌تر، ناجی‌العلی این سؤال را با حنظله پیش می‌کشد که اوست به ما پشت کرده یا ما به او؟


چگونه ممکن است که همگان کسی (یا کسانی) را نبینند؟ در داستان‌های کلاسیک پریان، موجودی تخیلی وجود دارد که کسی نمی‌تواند او را ببیند: روحی سرگردان. قصه از جایی شروع می‌شود که او لحظه‌ای خود را به کسی نشان می‌دهد. فلسطین روح جهان بی‌روح است که کمتر کسی را یارای دیدن اوست. آن روح منزوی‌شده، بی‌سرزمین و پخش شده در همه جا که گاهی قصه‌اش به صفحات روزنامه‌ها و گفتارها می‌آید و سریع ناپدید می‌شود. قصه‌ی پریان اگر اوج تخیل آدمی برای خلاص شدن از تنگنای زندگی واقعی بوده، قصه فلسطین خود این تنگناست: صُلبیّت واقعیت. آن نیرویی که می‌تواند «مسأله فلسطین» را چون شبحی لاینحل در حیات عینی و مادی جهان جدید زنده نگه دارد خود اصل «سرمایه» است. سرمایه بدون قصه پریان نمی‌تواند به پیش‌روی خود ادامه دهد. بدون جنگ، یا بهتر بگویم بدون امکانِ گشوده جنگ، بازار خرید و فروش، و حتی دیپلماسی راکد خواهد شد. معظله‌ی حنظله موتور سرمایه و بازار است.


لازمه حل مسأله فلسطین و بازگشت حنظله به کودکی و خانه‌اش در گرو عقب‌نشینی بازار از جهان ذهنی و مادی انسان جدید است. بیراه نیست که با وجود چنین تاریخ فربهی از ستم، به حنظله پشت کرده‌ایم. دیدن چشمان او کاری بسیار دشوار است.