روز آنلاین - RoozOnline.net

جین آستین، خالق رمان غرور و تعصب!

“جین آستین” شانزده دسامبر در انگلستان به دنیا آمد…. وی درعرض پنج سال با نگارش چهار رمان ‌«عقل واحساس»،«غروروتعصب»، «منسفیلد پارک» و «اما» اعتبار یک نویسنده‌ی شناخته‌شده را به‌دست آورد… جین دو رمان دیگر به نام‌های «کلیسای نورث‌انگر» و «ترغیب» نیز نوشت،‌ که هر دو پس از مرگش به چاپ رسیدند… وی کار نگارش اثری دیگر با عنوان «سندیشن» را نیز آغاز کرد؛‌ اما عمرش به اتمام آن کفاف نداد… این نویسنده در هجده جولای هزارو هشت صدو هجده پس از یک بیماری طولانی‌ مدت بدرود حیات گفت…

مجله ی اینترنتی “فرهنگ نو ” فرارسیدن سالروز تولد این بانوی اندیشمندو جسوررا به اهل فرهنگ وهنر تبریک و تهنیت می گوید …

“من از تمام مونث های مزخرف نویس، متنفرم و نسبت به آن ها احساس ترحم می کنم… ابزاری که زنان باید با آن کار کنند، سوزن است نه قلم… و این تنها وسیله ای است که همیشه آن را ماهرانه به کار می برند…”

زمانی که “جین آستین “نویسنده رمان غرور و تعصب زندگی می کرد، کتاب نوشتن، یک کار کاملا غیر خانمانه بود …جمله ها ی بالا را یک منتقد ادبی نوشته است… رمان نوشتن که دیگر، کار پستی بود… جین همیشه مواظب بود پیشخدمت ها یا هر ادم دیگری که از اعضای خانواده اش نبودند، بونبرند او به چه کاری مشغول است… جیمز برادر جین حتی به پسرش که آن زمان مدرسه می رفت، نگفت کتاب هایی را که با آن لذت می خواند، عمه اش نوشته…!

روی جلد اولین کتاب جین آستین که قرار شد منتشر شود، نوشته شده بود :”حس و حساسیت، به قلم یک بانو”… این بانو، بچه آخر یک خانواده نه نفره بود… اما اشتباه کردید! فقیر و بدبخت نبودند. جین دختر خوشگل و سرزنده ای بود … البته او هیچ وقت ازدواج نکرد… شاید در میزان سرزنده بودنش یا خوشگلی اشیا هردو اغراق کرده اند … او زبانی تند و تیز و قدرت طنز داشت… درک طنز و خلق طنز…

معروف ترین رمان های استین (غرور و تعصب، حس و حساسیت، اما و پارک مانسفیلد) همه درباره یک یا چند آدم است که عاشق همدیگر می شوند و با هم ازدواج می کنند… البته بعد از این که فهمیدند عشقشان به آن مرد یا زن قبلی، یک سو ئفاهم بوده… اما عجیب است که هیچ کدامشان آن فضای کشدار اغراق آمیز قصه های رمانتیک را ندارند…

سامرست موام می گوید:” این چیزی نبود که آستین برایش استعداد داشته باشد یا سعی کرده باشد انجام دهد… او باشعورتر، شوخ تر و با نشاط تر از آن بود که هویسنده ای رمانتیک باشد…” و لطفا به این دقت کنید که آستین در اواخر قرن هجدهم، داشت رمان می نوشت… در سال هایی که مکتب رمانتیسم، ادبیات جهان را خورده بود و در سال هایی که رمانتیک ترین و اشک افشان ترین قصه ها نوشته شده اند.. البته به همین دلیل هم نباید توقع داشته باشید آستین بیچاره رمان های غیر رمانتیک اش را مثل ریموند کارور نوشته باشد… والتر اسکات یکی از همان رمانتیک ها درباره استین نوشته است:”این بانوی جوان ، برای توصیف خصوصیات زندگی عادی، استعدادی داشت که بسیار حیرت انگیز بود… خودم مثل هرکس دیگری می توانم یاوه های مطنطن ببافم… ولی از ان که مطالب مبتذل و خصائص روحی، فکری و اخلاقی پیش پا افتاده را جالب و گیرا از کار درآورم، محرومم…”

آنگ لی اوایل دهه نود ازکتاب “حس و حساسیت”نوشته همین بانوی نویسنده با فیلم نامه فوق العاده اما تامپسون، فیلمی فوق العاده دراورد و فیلم “غرور و تعصب” که چندی پیش اکران شدو به نظر دیدنی بود.

اخیرا کتاب «جین آستین» نوشته‌ی برایان ساودام با ترجمه‌ی گلی امامی از سوی نشر ماهی به چاپ رسیده است. این کتاب از مجموعه‌ی آثار نسل قلم است که زندگی نویسندگان را به رشته ی تحریر درآورده است.