روز آنلاین - RoozOnline.net

برنامه سال 2024

سیمای یک زن- ۱۹۴۵-پابلو پیکاسو

طلیعه اکبری

عکس مربوط به چندین ماه پیش است. دلم گریه می‌خواست. حالم بد بود. بی‌قرار بودم. کارم که تمام شد به نزدیک‌ترین بار رفتم. جین و تونیک سفارش دادم. نشستم گوشه‌ای و راحت گریه کردم.

عکس گرفتم از خودم. می‌خواستم یادم بماند آن روز و روزهای بسیار دیگر را.
البته عکس نمی‌گرفتم هم یادم می‌ماند حتمن که سال ۲۰۲۳ بدترین سال زندگیم شد. از همان روزهای اولش زلزله افتاد به جان خودم و زندگیم. با پس‌لرزه‌های بی‌شمار. آوارش چنان سنگین بود که طول کشید تا خودم را از زیر بارش بیرون بکشم‌. فضایی برای نفس کشیدن نبود. رسمن و بارها مردم و زنده شدم. شوک پشت شوک. درد پشت درد. همه کاری و کشنده. تصادف پشت تصادف. بدبیاری پشت بدبیاری. بلند نشده باز زمین می‌خوردم‌.
زمان برد تا باز روی پاهای همیشه مستقلم بایستم. زمان برد تا باز مثل همیشه به خودم تکیه کنم. زمان برد تا باز خودم، خودم را نجات بدهم. نجات دهنده در گور هم نخفته. نجات دهنده کلا هیچ وقت وجود نداشته. نجات دهنده خود ما هستیم.
حالا ماه‌ها از روزی که این عکس ثبت شد، گذشته. همان طلیعه‌ی سابق شده‌ام، البته با زخم‌های بی‌شمار و عمیق که گرچه التیام یافته‌اند، اما جای‌شان تا سال‌ها و شاید برای همیشه بماند‌. از محلِ زخم‌ها هم نور وارد نمی‌شود. شمس غلط کرده با هفت جد و آبادش. اما جای زخم‌ها کمک می‌کند تا دوباره صدمه نبینیم. جای زخم‌ها نشان از استقامت ما دارد. زنده ماندن با زخم‌های عمیق‌ نشان از توانمندی‌های ما دارد و صبر و تحملی که در توان هر کسی نیست.
من حالا حالم بهتر است‌. خیلی خیلی بهتر. اما هنوز نه آنقدر خوب که بتوانم کسانی که زخم زدند را ببخشم. بخشش، بخشی از وجودم بود که حالا دیگر نیست. حالا دیگر به بخشش اعتقادی ندارم. علاقه‌ای هم ندارم که واگذار کنم به کائنات و کارما.
کائنات چه گناهی کرده که باید جور ما را بکشد؟!
در ایران بین دوستانم معروف بودم به این که مهربانم. حتا یکی گفته بود “طلیعه مهربانی محض است” مهاجرت که کردم اغلب گفتند نایس و کِرینگ هستم. حالا دیگر آنقدرها نایس و مهربان نیستم یا نخواهم بود. دلم می‌خواهد این بار کارما خود من باشم. خودم دهان تک تک کسانی که زخم زدند را چند لایه و اصولی آسفالت کنم. کسانی که بی آنکه کوچک‌ترین آزاری از من دیده باشند، باعث آزارم شدند و از اعتمادم سواستفاده کردند. نمک خوردند و نمکدان شکستند‌.
حالا یکی از برنامه‌هام در سال ۲۰۲۴ دقیقن خون کردن دل و دهان این زخم زننده‌هاست. بی‌آنکه دیگر عصبانی باشم‌. بی‌آنکه دیگر غمگین باشم.
فقط برای این که من اهل سکوت نیستم. اهل آبروداری مصلحتی هم نیستم یا اهل خفه‌خون گرفتن.
من طرفدار حق و حقیقتم. معتقدم حق هر کسی را حتمن باید کف دستش گذاشت تا چشم و دل سیر بشوند. تا توی خانه و زندگی دیگران به دنبال آنچه که حق‌شان نیست، به دزدی نروند.
آنقدر دست و دلبازانه نمک توی چشم و چال‌شان بریزم که جرات نکنند از یک فرسخی نمکدان کسی رد شوند.
حق این‌ها را باید تمام و کمال کف دست‌شان گذاشت. دیر و زود دارد، سوخت و سوز اما نه!