روز آنلاین - RoozOnline.net

آپارتمان رو به دریا

مهوش افصحی


ديروز بعد از مدتها تصمیم گرفتم با یکی از دوستان گلم برم کنار آب قدم بزنم. البته رفتن با قطار خودش داستان مفصلی است که در فرصت دیگری برایتان نقل میکنم. خلاصه اینکه از قطار پیاده شدیم و به طرف دریاچه شروع به پیاده روی کردیم وبعد از یک گشت وگذار حسابی که خسته شدیم ومن همیشه مجذوب دریا و جذر و مد آن میشوم، روی نیمکتی نشستم و با شیفتگی به حرکت آب نگاه میکردم متوجه شدم دوستم از سرما داره می لرزه وصداش در نمیاد،تازه متوجه شدم خودم هم سردمه ولی حالیم نبود .تصمیم گرفتیم برویم جایی نهار وقهوه گرم بخوریم ،بعد از خوردن غذا وقهوه گرم ،متوجه دکور زیبایی که برای بهار در آن مکان گذاشته بودند شدیم  (بیخودنیست میگویند گشنگی نکشیدی که عاشقی یادت بره) رفتیم برای دیدن آن دکور زیبا وخواستیم عکسی بگیریم که پیرمرد مهربانی که آنجا نشسته بود وقهوه اش را میخورداز ما پرسید :میخواهید از تون عکس بگیرم ما هم (کور از طبیعت چه میخواد دو چشم بینا)با خوشحالی قبول کردیم وتلفن را فوری دادیم عکس از ما بگیرد.بعد من از روی ادب به او گفتم که می خواهم با شما عکسی داشته باشم وا وبا فروتنی گفت:با من ؟!!

I am nobody


من با خنده به او گفتم افتخار بده در این عکس با من همراه باش.دوست گلم عکسی از ما گرفت واو از من پرسید از کدام کشور آمدی ؟پاسخ دادم ایران و او گفت چه تصادفی امروز شاگرد زیبایی داشتم دخترک خردسالی از او پرسیدم از کجایی ؟جواب داد ایران.


به او گفتم ما از دولت سر حاکمان خودکامه وستمگر کشورمان در همه جای دنیا هستیم


به او گفتم زمانی که داوطلبانه خواستی از ما عکس بگیری حدس زدم معلم باشی چون از خصوصیات بارز معلمی کمک داوطلبانه به دیگران است .دوستم به او گفت که من هم (اشاره به من)سالهای سال معلم بودم و ریاضی درس میدادم واو گفت ریاضی وزبان وادبیات دو مبحث اساسی برای تدریس است خلاصه حرفمان حسابی گل کرد و او برایمان تعریف کرد در یکی از آپارتمان های روبروی دریا زندگی میکند و هروز برای خوردن قهوه به آن مکان که روبروی خانه اش است میاید. برایمان گفت که سالها معلم ومدیر مدرسه بوده والان در دوران بازنشستگی و سالمندی بطور داوطلبانه در محله های کم درآمد به بچه های خارجی زبان انگلیس تدریس میکندو روش جدیدی همراه با موزیک برای یادگیری زبان انگلیسی تدوین کرده است .با احترام بسیار از او جدا شدیم ومن یاد این ضرب المثل آلمانی افتادم که انسان همچون رودخانه است،هرچه عمیق ترباشد،آرامتر ومتواضع تر است.


به دوستم گفتم معنىno body را هم فهمیدیم